ارسال مطلب جدید
ویرایش

غلـــــــط نامــــــــه کد خدا !

 غلـــــــط نامــــــــه کد خدا !

کولر:زمانی که یک لر به مکانی رفته باشد و بین ما نباشد
وردربرمن : به گویش محلی، برای من هم بردار
تفکیک جنسیتی : تف انداختن و لگد زدن به جنس مخالف
Frozen : (فروزان(با لهجه خارجی
موت زارت : سكته! یهویی تلف شدن
Nothing : ناچیز
کامران : راننده کامیون
بیسکوییت : کسی که 20 بار تصمیم گرفته ترک کنه
Username : اسمتو زر بزن
حلال زاده : هر کسی که پدرش،قد خمیده ای داشته باشد!!
Ask me : از من عکس بگیر
مهران : شخصی که در هوای مه آلود رانندگی می کند
PPTP : فردی با تیپ انی
جانمازی : بگو آذی جان صدات میاد
پنهانی : قلمی که جای جوهر با عسل مینویسد
درون گرا : کچلهای داخل خانه
برون گرا : کچلهای خارج از خانه، کچلهای خارجی
روبوسی : پارچه ای که روی بوس می کشند
پهناور : کسی که مدفوع گاو می آورد 
Superman : مرد بقال
مارچوبه : عصای حضرت موسی
کنتس : به اصفهانی یعنی این سیگار کنته
زندایی : علی دایی پس از عمل تغییر جنسیت
لالایی : هشدار پلیس بزرگراه به رانندگان در کشورهای عرب زبان
شاطر : کسی که در خرابکاری استاد است
بیگلی بیگلی : پدربزرگ بروسلی، بزرگ خاندان لی‌
پسمانده : پ نه پ رفته!
کامبیز دیرباز : باز هم زنبورا دیر اومدن
Diamond Ring : داییمون زنگ زد
مناجات : انواع مونا
کره حیوانی : بیچاره ناشنواست
گالیله : شب جمعه
ثانیه ها : هوا آفتابیه ها!
انبر : داروی برطرف کننده اسهال
جوش شیرین(2) : فرهاد بیچاره که برای شیرین هی جوش می زند
سندباد : گوزی که به همراه شن و ماسه بیرون میآید
خشنود : کسی که لُختش قشنگ باشد
مالاریا : کلمه ای که اهالی لار اول هر جمله میگویند
کلکته : بین گربه ها کل افتاده
املای فارسی: فارM سی
خاموش : موش نپخته
شیاف : او خاموشه
مزدور : نوعی موز كه در مناطق دور می روید
دیپلماتیك : فرد دیپلمه ای كه ماتیك زده
گٔل بسر عروس : عروسی‌ که خوب ضربهٔ سر میزند*
How Could You? : شما چگونه کود می‌دهید ؟
خانوم گُل : بازیکن دارنده بیشترین تعداد گٔلِ زده در لیگ فوتبال زنان
Software : حرفهای چرند اما لطیف و دلنشین
واویلا : ویلایی که درش به روی همه باز است
Pre-wash with mouthwash : پریوش با مهوش
سنجد(2) : کسی که هم سن جدش باشد
رو به راه : مسیر عبور و مرور روباه
نمک آبرود : نام جدید دریاچه ارومیه
اصول کافی : راه و روش قهوه درست کردن
چاقو ضامن دار : در شیراز، به شخص فربه‌ای که یکی‌ از اهالی محل ضمانتش را کند گویند
ضامن آهو : قسمتی از بدن آهو که اگر آنرا بکشیم آهو با سرعت بالایی می دود
شیرموز : گونه‌ای شیر که حیوانات جنگل روی پوستش سر میخورند
هارون : اصطلاحی که شیرازیها هنگام یافتن رانِ مرغ در غذا بکار میبرند
جنسیتی : شهر ارواح
سوریه : آبشش
گوگولی : فرزند بروس و گوگوش
علامه مجلسی : علامه ی درشت و رسیده
شربت انبه : شربت عن بهتر است
Flashback : آنکه برق باسنش آدم را کور می کند
مكار : كسی كه تخصص اپل دارد

ادامه →

مطالب خنده دار یا مطالب تاسف بار؟!

 خنده داره یا تاسف آور؟!! 

 

 

مطالب خنده دار jok20.blogsky.com

 

 

چقدر خنـده داره که... یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست ولی 90 دقیقه بازی فوتبال مثل باد میگذره 

چقدر خنده داره که... صد هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی با همون پول میریم خرید، مبلغ ناچیزیه... 

چقدر خنده داره که... یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یکساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره 

 

 

چقدر خنده داره که...

وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم، چیزی یادمون نمی آد که بگیم ، اما وقتی می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم.

 

چقدر خنده داره که ...

خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته، اما خوندن صد سطر از پرفروش ترین کتاب رمان دنیا آسونه.

 

چقدر خنده داره که...

برای عبادت و کارهای مذهبی  وقت کافی در برنامه روزمره پیدا نمی کنیم اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام دهیم.

 

چقدر خنده داره که ...

شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم ، اما سخنان قرآن رو به سختی باور می کنیم.

 

چقدر خنده داره که...

همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد داشته باشند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت بروند.

 

چقدر خنده داره .......اینطور نیست ؟

دارید می خندید ؟    ..........دارید فکر میکنید  ؟

این حرف ها رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشیم که او خدای دوست داشتنی است

آیا خنده دار نیست که وقتی می خوایم این حرف ها رو به بقیه بزنیم خیلی ها رو از لیست پاک می کنیم. چون مطمئنیم که به چیزی اعتقاد ندارند.

این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنیم اعتقاد دیگران از ما ضعیف تره.

برای رفتن به ارشیو مطالب خنده دار روی لینک زیر کلیک کنید:

مطالب خنده دار


ادامه →

جوک زیبا و خنده دار

 

جوک های زیبا و خنده دار

 

غضنفر چند هفته بوده هر روز پشت سر هم مي‌رفته از داروخونه قرص سوسک کش مي‌خريده.يه روز دکتره ازش مي پرسهتو چرا اينقدر قرص سوسک کش مي‌خري؟

 

ميگه: آخه من هرچي اينا رو پرت مي‌کنم نميخوره به سوسکها!

 


==========================
 


به غضنفر ميگن به زنبورايي که از کندو محافظت مي کنن چي ميگن؟
ميگه: ميگن خسته نباشيد!

 


 
==========================
 

 

 

یارو زنگ ميزنه فرودگاه و ميگه: ببخشيد از اينجا تا تهران چقدر راهه؟
کارمنده ميگه: يه لحظه...
ميگه: خب خيلي ممنون! و قطع مي‌کنه!!

 

 

 
==========================
 

از يه نفر ميپرسن ميدوني اگه 23 تا کله و 23 تا پاچه را با هم بريزي تو يه دونه ديگ، از کجا بايد بفهميم کدوم پاچه مال کودوم کله است؟
ميگه اينکه کاري نداره کف پاش رو قلقلک ميکني ميبيني هر کله اي خنديد معلوم ميشه پاچه مال اون بوده!!

 

==========================

 


به يارو ميگن دستشويي چند بخشه؟
ميگه خب معلومه! دو بخش! مردونه و زنونه!!

 


 
 
==========================
 
 

روزي يک تيمسار سوار تاکسي شد. راننده ي تاکسي از او پرسيد: آقا شما سرهنگ هستيد؟
تيمسار تواضع به خرج داد و گفت : بله!
راننده تاکسي گفت : پسر مرض داري لباس تيمسارها رو مي پوشي؟

 

 
==========================
 
 

بيماري به دکتر مراجعه نمود و گفت : دکتر جون دلم خيلي درد ميکنه.
دکتر گفت : عزيزم دلت کار ميکنه؟
بيمار گفت : خير آقاي دکتر ، فعلا بيکاره!

 

 
==========================
 
 

ديوانه ي اولي : قصد کردم همه ي جواهرات و الماس هاي روي زمين را بخرم!
ديوانه ي دومي: قصد بيجايي کردي ، من اصلا قصد فروش آن ها را ندارم!

 

 
==========================
 
 

واعظي منبري رفت و سخنراني جالبي ارائه داد. کدخدا که خيلي لذت برده بود به واعظ گفت : روزي که ميخواهي از اين روستا بروي بيا سه کيسه برنج از من بگير!
واعظ شادمان شد و تشکر کرد. روز آخر در خانه ي کدخدا رفت و از کيسه هاي برنج سراغ گرفت.
کدخدا گفت : راستش برنجي درکار نيست. آن روز منبر جالبي رفتي من خيلي خوشم آمد و گفتم من هم يک چيزي بگويم که تو خوشت بيايد.

 

 
==========================
 
 

افغانيه رو مي خوان اعدام کنن ، ميگن حرف آخرت چيه ؟ ميگه کارگر نمي خواي !

 
==========================
 
 
 

يه دکتر اصفهاني زنش ميميره روي سنگ قبرش مي نويسه : آرامگاه زري همسر دکتر رحيمي مختصص زنان و زايمان ، مطب : خيابان جلفا کوچه سوم پلاک 20 از ساعت ... !

 

 

==========================


 

مادر: علي بيا اسفناج بخور آهن دارد.
علي: آخر مادر جان الان آب خوردم مي ترسم زنگ بزنم!

 

 

==========================

 


مهمان: آقا تشريف دارند؟
مستخدم: نه خير، رفته ‌اند مسافرت.
مهمان: براي تفريح؟
مستخدم: نه خير، با خانم رفته ‌اند!

 
==========================
 

حيف نون مي ره ثبت احوال مي گه يه شناسنامه واسه بچه ام مي خوام. مي گن اسمش چيه؟ مي گه "شورلت". مي گن اين که اسم ماشينه! يه اسمي بذار که به نام پدر و مادر بياد. مي گه خوب به اسم ما مياد ديگه... من "بيوک" آقا هستم، همسرم هم "خاور" خانم!

ادامه →
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 111 صفحه بعد